مرشد من حاجی......
[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : یک شنبه 13 مهر 1393
نویسنده : محمد شعبانی

بنام خداوند آفریدگار نعمت ها:

امروز روزجمعه۱۱/۷/۱۳۹۳است که خیلی ها انتظار رسیدن این روز را می کشند........ بنابر عادت، مثل روزهای قبل زودتر از خواب بیدار شدم آخه میدونین من آدم شگمویی هستم و صبحانه را هر روز باید تا دلم میخواد بخورم البته امروز سلف دانشگاه چون جمعه است بایستی تعطیل بشد وقابل ذکراست اکثر مردم فکر می کنند که وقتی روز جمعه می رسد چون روز تعطیل است بایستی به جز خوابیدن.......... خوردن ،ورزش کردن، نماز خواندن وخیلی چیزهای دیگه تعطیل بشه.  داشتم می گفتم از رختخواب بلند شدم نماز خواندم و چند تا تخم مرغ آب­پز درست کردم و...........(ناگفته نماندکه دانشجوی قرن جاری رابا تخم مرغ آب­پز وسیب زمینی و.........بهترمی شناسند). دریک لحظه به این فکر می کردم که برای به دست آوردن هرچیز زحمت بکشی حتی اگر ناچیز هم باشد لذت به دست آوردنش بیشتراست مخصوصا اگه خوراکی باشد.......من چون خوابگاه می مونم و معمولا خوابگاه های دانشگاه چهار نفری هستند هرترم با چند نفری هم اتاقی میشم که معمولا دارای شخصیت های متفاوت وازقومیت های متفاوتند.وتجربه های متفاوتی ازاینها یاد گرفتم و خوبی زندگی خوابگاهی هم به همین است.

 بعد از مدتی حاجی بیدار شد (منظور ازحاجی شخصی است که تازه باهاش هم اتاقی شدیم و و و علت اینکه به ایشان حاجی می گیم به خاطر این است یه ذره سن اش ازما بیشتره و برای احترام گذاشتن بهش احساس می کنیم این بهترین کلمه باشد........به هرحال با حاجی یه کمی اختلاط کردیم و قرار بر این شد که نماز جمعه را بریم مصلای کرج بخونیم ونیم ساعت قبل از اذان بایستی می رفتیم تا به اتوبوس دانشگاه که بچه ها را برای نماز جمعه می برد می­رسیدیم بالاخره سروقت حاضر شدیم و راه افتادیم و همش دلشوره داشتیم که نکنه رفته باشند سراسیمه سوی ایستگاه اتوبوس داشتیم می رفتیم که یک لحظه متوجه چیز عجیبی سر راهمان شدیم که شاید باورتون نشد. دیدیم شیر آب تا آخر باز است وآب همین طور روی زمین سرازیر می شه بدون اینکه مورد استفاده باشد درآن لحظه عصبانی شدیم ولی عصبانیت مابه حدی نبود که باعث بدوبیرا گفتن بشه خلاصه احساس مسئولیت کرده شیر آب را بستیم وبه راهمان ادامه دادیم به اتوبوس که رسیدیم دیدیم علی و با خیلی از بچه های دیگه اومدند کم کم اتوبوس داشت راه می افتادکه............................

واین موضوع چند روزی است ذهن من را به خود درگیر کرده است که علت کجاست که مردم قدر این نعمات الهی را ندانسته و بیهوده برای هر کاری بیش از حد معین شده مصرف می کنند.....

آیا چطور میشه از اسراف بیش از حد نعمات الهی، علی الخصوص آب که مایه حیات است جلوگیری کرد؟.......

آیا مردم فرهنگ استفاده از آن را به خوبی نمی دانند یا ........؟

آیا آموزش ما مشکل دارد و مردم به آموزش های بیشتری در این باره نیاز دارند؟

چرا با وجود جهان بینی اسلامی، مردم این قدر در کاربرد آموزه های اسلامی درزندگی واقعی مشکل دارند؟

آیا تا به حال به این فکر کردیم که ماها مسئولیم درقبال خودمان درقبال دیگران و.........آیا چطوری میشه این احساس مسئولیت را در اذهان مردم نهادینه کرد و چگونه؟

وچقدر خوب است که ماها قدر نعمات الهی را زمانی که در اختیار داریم بدانیم و در استفاده بهینه از آنها بکوشیم ولی متاسفانه فقط وقتی به وجود چیزی پی می بریم که از دست داده باشیم و لحظه برگشت نباشدو این..........

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: هفته اول , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی